عرفان ناب

عرفان امام خمینی قدس سره، مصباح الشریعة، مفاتیح الجنان و ادعیه ائمه علیهم‌السلام

عرفان ناب

عرفان امام خمینی قدس سره، مصباح الشریعة، مفاتیح الجنان و ادعیه ائمه علیهم‌السلام

العبودیة جوهر کنهها الربوبیة

امام راحل در توضیح العبودیة جوهر کنهها الربوبیة می‌فرمایند:
"یکى از آداب قلبیّه در عبادات و وظایف باطنیّه سالکِ طریق آخرت، توجّه به عزّ ربوبیّت و ذلّ عبودیّت است؛ و آن یکى از منازل مهمّه سالک است؛ که قوّت سلوک هر کس به مقدار قوّت این نظر است، بلکه کمال و نقص انسانیّت تابع کمال و نقص این امر است. و هر چه نظر انّیّت و انانیّت و خودبینى و خودخواهى در انسان غالب باشد، از کمال انسانیّت دور و از مقام قرب ربوبیّت مهجور است. و حجاب خودبینى و خودپرستى از جمیع حجب ضخیم‏تر و ظلمانى‏تر است، و خرق این حجاب از تمام حجب مشکل‌تر و خرق همه حجب را مقدّمه است، بلکه مفتاح مفاتیح غیب و شهادت و باب الابواب عروج به کمال روحانیّت خرق این حجاب است. تا انسان را نظر به خویشتن و کمال و جمالِ متوهّم خود است، از جمال مطلق و کمال صرفْ محجوب و مهجور است؛ و اوّل شرط سلوک الى اللَّه خروج از این منزل است، بلکه میزان در ریاضت حق و باطل همین است. پس هر سالک که با قدم انانیّت و خودبینى و در حجاب انّیّت و خودخواهى طىّ منزل سلوک کند، ریاضتش باطل و سلوکش الى اللَّه نیست، بلکه الى النفس است: مادر بت‌ها بت نفس شما است. «مادر بت‌ها نفس شماست- زان که آن بت اژدهاست - مولوى‏».
قَالَ تَعالى: وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً الَى اللَّه وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلى اللَّه‏؛ کسى که از خانه‏اش بیرون شود در حالى که هجرت کننده به سوى خدا و رسول اوست، آن گاه مرگ او را دریابد، پاداش او بر خدا واقع (و لازم) شده. «سوره نساء(4)آیه100». هجرت صورى و صورت هجرت عبارت است از هجرت به تن از منزل صورى به سوى کعبه یا مشاهد اولیاء علیهم السلام؛ و هجرت معنوى خروج از بیت نفس و منزل دنیا است الى اللَّه و رسوله؛ و هجرت به سوى رسول و ولىّ نیز هجرت الى اللَّه است. و ما دام که نفس را تعلّقى به خویش و توجّهى به انّیّت است مسافر نشده؛ و تا بقایاى انانیّت در نظر سالک است و جدران شهر خودى و اذان اعلام خودخواهى مختفى نشده، در حکم حاضر است نه مسافر و مهاجر.
و در مصباح الشّریعة است: قالّ الصَّادِقُ علیه‌السّلام: العُبودِیَّةُ جَوْهَرَةٌ کُنْهُهَا الرُّبُوبِیَّةُ؛ فَما فُقِدَ مِنَ العُبودِیَّةِ وُجِد فِى الرُّبُوبِیَّةِ، وَ ما خَفِىَ مِنَ الرُّبُوبِیَّةِ أُصیبَ فى العُبودِیَّة؛ بندگى گوهرى است که باطن آن ربوبیت است؛ پس هر چه از بندگى به دست نیامده باشد، در ربوبیت یافته مى‏شود. و هر چه از ربوبیت پوشیده و پنهان باشد، در بندگى حاصل مى‏گردد.
کسى که با قدم عبودیّت سیر کند و داغ ذلّت بندگى را در ناصیه خود گذارد، وصول به عزّ ربوبیّت پیدا کند. طریق وصول به حقایق ربوبیّت سیر در مدارج عبودیّتْ است؛ و آنچه در عبودیّت از انّیّت و انانیّت مفقود شود در ظلّ حمایت ربوبیّتْ آن را مى‏یابد، تا به مقامى رسد که حق تعالى سمع و بصر و دست و پاى او شود؛ چنانچه در حدیث صحیح مشهور بین فریقین وارد است. « اشاره است به روایت قرب نوافل که رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند: قَالَ اللَّهُ مَا تَحَبَّبَ إِلَیَّ عَبْدِی بِشَیْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُهُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَحَبَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا وَ رِجْلَهُ الَّتِی یَمْشِی بِهَا إِذَا دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِذَا سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ وَ مَا تَرَدَّدْتُ فِی شَیْ‏ءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی فِی مَوْتِ الْمُؤْمِنِ یَکْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَنَا أَکْرَهُ مَسَاءَتَه.‏ «اصول کافى- ج 4- ص 53- کتاب الایمان و الکفر- باب من آذى المسلمین و احتقرهم- روایت 7 و 8».
چون از تصرّفات خود گذشت و مملکت وجود خود را یکسره تسلیم حق کرد و خانه را به صاحب خانه واگذار نمود و فانى در عزّ ربوبیّت شد، صاحب خانه خود متصرّف در امور گردد؛ پس تصرّفات او تصرّف الهى گردد؛ چشم او الهى شود و با چشم حق بنگرد، و گوش او گوش الهى شود و به گوش حقّ بشنود. و هر چه ربوبیّت نفس کامل باشد و عزّ آن منظور خواطر شود، از عزّ ربوبیّت(۱) به همان اندازه کسر شود و ناقص گردد، چه که این دو مقابل یکدیگرند: الدُّنْیا و الآخِرَةُ ضَرَّتان‏؛ دنیا و آخرت هووى یکدیگرند. «عوالى اللثالى، ج 1، ص 227، و ج 4، ص 115. نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 100». پس، سالک الى اللَّه را ضرور است که به مقام ذلّ خود پى‏برد و نصب العین او ذلّت عبودیّت و عزّت ربوبیّت باشد. و هر چه این نظر قوّت گیرد عبادت روحانى‏تر شود و روح عبادت قوی تر شود، تا اگر به دستگیرى حقّ و اولیاى کمّل علیهم السلام توانست به حقیقت عبودیّت و کنه آن واصل شود، از سرّ عبادت لمحه‏اى درمى‏یابد. و در جمیع عبادات- خصوصاً نماز که سمت جامعیّت دارد و منزله آن در عبادات منزله انسان کامل است و منزله اسم اعظم بلکه خود اسم اعظم است- این دو مقام، یعنى مقام عزّ ربوبیّت که حقیقت است و مقام ذلّ عبودیّت که رقیقه آن است، مرموز است. و در اعمال مستحبّه قنوت و در اعمال واجبه سجده را اختصاصى است که پس از این ان شاء اللَّه به آن اشاره خواهم کرد.
و باید دانست که عبودیّت مطلقه از اعلى مراتب کمال و ارفع مقامات انسانیّت است که جز اکمل خلق اللَّه محمّد صلّى اللَّه علیه و آله بالاصالة و دیگر اولیاى کمّل بالتّبعیّة کسى دیگر را از آن نصیبى نیست، و دیگران را پاى عبودیّت لنگ است و عبادت و عبودیّت آنها معلّل است. و جز با قدم عبودیّت نتوان به معراج حقیقى مطلق رسید؛ و لهذا در آیه شریفه فرماید: سُبحانَ الّذى اسْرى‏ بِعَبْدِهِ‏؛ منزه است خداوندى که بنده‏اش را سیر داد. «اسراء(17)آیه1» قدم عبودیّت و جذبه ربوبیّت سیر داد آن ذات مقدّس را به معراج قرب و وصول. و در تشهّد نماز که رجوع از فناى مطلق است، که در سجده حاصل شده، باز توجّه به عبودیّت قبل از توجّه به رسالت است. و ممکن است اشاره به آن باشد که مقام رسالت نیز در نتیجه جوهره عبودیّت است. و این مطلب را دنباله طویلى است که از وظیفه این اوراق خارج است." «آداب الصلاة- ص 8» 

(۱) به نظر حقیر و با مشورتی که با اساتید نمودم اینجا سهو القلم گردیده و منظور عز عبودیت است که هر چه سالک در عز ربوبیت بالاتر رود از عز عبودیت او کاسته و به ذل عبودیت می رسد. همچنان که در مورد ابوسعید ابوالخیر گفته اند که روزی در نیشابور به تعزیتی می‌رفت. معرفان پیش شیخ باز آمدند و خواستند که آواز دهند چنانکه رسم ایشان بود و القاب برشمردند. چون شیخ را دیدند فرو ماندند و ندانستند که چه گویند. از مریدان شیخ پرسیدند که شیخ را چه لقب گوییم؟ شیخ آن فروماندگی در ایشان بدید. گفت: «در روید و آواز دهید که هیچ‌کس ‌بن ‌هیچ‌کس را راه دهید.» معرفان در رفتند و به حکم اشارت شیخ آواز دادند: هیچ‌کس بن هیچ‌کس را  راه دهید. همه بزرگان سر بر آوردند. شیخ را دیدند که می‌آید. همه را وقت خوش گشت و بگریستند.
به طور خلاصه می‌توان اینگونه نتیجه گرفت که هر چه از خودیت و منیت و امثال اینها در مقام عبودیت از انسان کاسته شود اتصال او به خدای متعال و بهره‌اش از مقام ربوبیت بیشتر خواهد شد و در مقام ربوبیت و خدایی شدن هم هر سری از اسرار که از او پوشیده گردد با تقویت بندگی و فراموش کردن خود و دیدن خدای تبارک و تعالی و اسماء و صفات الهی آن درجه برای سالک دست یافتنی خواهد گردید و هر نقصی که در مقام ربوبیت داشته باشد با تکمیل عبودیت جبران و آن نقیصه برطرف می‌گردد.