نماز شب یک طرز مختصری دارد که میشود با 20 دقیقه، نیم ساعت هم آن را خواند. اما یک طریق خیلی مفصلی دارد که حدود 2 ساعت طول میکشد.
آن طریق مختصرش این است که انسان نیم ساعت قبل از اذان بلند شود، هر چقدر به صبح نزدیک باشد بهتر است اگر چه جوازش از بعد از نماز مغرب و عشا هست. مثلاً جوان یا مسافر میتوانند نماز شب خود را همان اول شب بعد از نماز مغرب و عشا بخوانند. مسافر است، جوان است، میترسد خواب بماند. اما هر چه که به صبح نزدیکتر باشد بهتر است. از نیمه شب به آن طرف باشد باز بهتر است. حالا آن وقتی که انسان انتخاب کرده مثلاً نزدیک اذان صبح و صبح صادق، بلند میشود وضو میگیرد و چهار تا دو رکعتی به نیت نماز شب میخواند. عین نماز صبح فقط نیتش فرق میکند. دو رکعت هم نماز شفع میخواند. این هم مثل نماز صبح ولی نیتش فرق میکند. یک رکعت هم نماز وِتر یا وَتر که هر دو تلفظ درست است. وِتر و وَتر یعنی تک و تنها. میتواند به همین صورت یک رکعت بخواند و نماز را تمام کرده و سلام دهد. مستحب است و تأکید شده که در نماز وتر اولاً چهل مؤمن را دعا کنید. چه مرده، چه زنده، چه زن، چه مرد، چه پیر، چه جوان. اللهم اغفر مثلاً سید بن طاووس، اللهم اغفر امام خمینی، اللهم اغفر شهید مطهری، اللهم اغفر پدرم، مادرم، عمویم، داییام. تمام افراد به اسم یا به سببی نام ببرید. بعد از این که چهل مؤمن را دعا کردی 70 مرتبه أستغفرالله ربی و أتوب إلیه، أستغفرالله ربی و أتوب إلیه، بعد از این هم 7 بار هذا مقام العائذ بک من النار، هذا مقام العائذ بک من النار، و بعد از این هم 300 بار الهی العفو، الهی العفو، الهی العفو. بعد مینشینی و سلام میدهی و تسبیحات حضرت زهرا سلامالله علیها را میگویی. این آسانترین نماز شب است.
یک مقدار از این مفصلتر مستحب است انسان شب که بلند شد قبل از این که برود وضو بگیرد، تا از رختخواب حرکت کرد، فوراً به سجده بیفتد. یک سجده به جا بیاورد بعد برود دنبال وضو. وضو گرفت. قبل از وضو یا بعد از وضو به آسمان یک نگاهی بکند آیات آخر سوره آل عمران را بخواند: إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ الَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِاُولِی الْأَلْبابِ. أَلَّذینَ یَذْکُرُونَ اللهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ تا آخر.
در این آیات تدبر و تعقل کند. پیغمبر چند نوبت میخواندند. بعد روی سجادهاش بنشیند و کمی تدبر کند. قرآن بخواند. ذکر بگوید. شروع کند نماز شب خود را. در رکعت اول و دوم 30 بار سوره توحید را بخواند. یعنی 60 بار و بعد از این که این نماز را به این کیفیت که عرض کردیم تمام کرد، سلام داد و تسبیح حضرت زهرا سلامالله علیها را گفت، فوراً به سجده برود. در سجده سبوحٌ قدوسٌ ربّ الملائکة و الروح 3 بار یا 7 بار یا بیشتر بگوید. از سجده بلند شود آیة الکرسی را بخواند تا و هو العلی العظیم. دوباره باز به سجده برود سبوحٌ قدوسٌ ربّ الملائکة و الروح- سبوحٌ قدوس رب الملائکة و الروح. این هم یک مقدار مفصلتر.
یک مقدار باز مفصلتر بهتر است که 11 رکعت نماز را در چند نوبت بخواند. یعنی یک دو ساعت مانده به نماز صبح بلند شود دو رکعت یا چهار رکعت از نماز شب را بخواند، کمی قرآن بخواند بعد برود بخوابد. باز بلند شود دو مرتبه باز وضو بگیرد، سجده کند و چهار رکعت دیگر را بخواند. دو سه نوبت بلند شود آیات آخر سوره آلعمران را بخواند. دأب پیغمبر در نماز شب این بوده. و مستحب است در نماز شب گریه کند. اگر گریهاش هم نیامد تباکی کند. خواهش کند از چشمش که هرچند ذرهای اشک جاری شود. و بین دو رکعت دو رکعتها دعاهای مرحوم شیخ طوسی در مصباحالمتهجد آورده، آنها را با تسبیحات حضرت زهرا سلامالله علیها، بخواند. این نماز شب شاید اقلاً حدود دو ساعت طول بکشد. حالا ما که همچین توفیقی نداریم که دو سه ساعت به اذان صبح بلند شویم و آن حالات را داشته باشیم ولی اقلاً نیم ساعتش را داشته باشیم.
بخشی از سخنان استاد جرجانی در تاریخ 15/11/1390 در جلسه ثقلین مشهد مقدس
منبع: اینجا
امام راحل در توضیح العبودیة جوهر کنهها الربوبیة میفرمایند:
"یکى از آداب قلبیّه در عبادات و وظایف باطنیّه سالکِ طریق آخرت، توجّه به عزّ ربوبیّت و ذلّ عبودیّت است؛ و آن یکى از منازل مهمّه سالک است؛ که قوّت سلوک هر کس به مقدار قوّت این نظر است، بلکه کمال و نقص انسانیّت تابع کمال و نقص این امر است. و هر چه نظر انّیّت و انانیّت و خودبینى و خودخواهى در انسان غالب باشد، از کمال انسانیّت دور و از مقام قرب ربوبیّت مهجور است. و حجاب خودبینى و خودپرستى از جمیع حجب ضخیمتر و ظلمانىتر است، و خرق این حجاب از تمام حجب مشکلتر و خرق همه حجب را مقدّمه است، بلکه مفتاح مفاتیح غیب و شهادت و باب الابواب عروج به کمال روحانیّت خرق این حجاب است. تا انسان را نظر به خویشتن و کمال و جمالِ متوهّم خود است، از جمال مطلق و کمال صرفْ محجوب و مهجور است؛ و اوّل شرط سلوک الى اللَّه خروج از این منزل است، بلکه میزان در ریاضت حق و باطل همین است. پس هر سالک که با قدم انانیّت و خودبینى و در حجاب انّیّت و خودخواهى طىّ منزل سلوک کند، ریاضتش باطل و سلوکش الى اللَّه نیست، بلکه الى النفس است: مادر بتها بت نفس شما است. «مادر بتها نفس شماست- زان که آن بت اژدهاست - مولوى».
قَالَ تَعالى: وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً الَى اللَّه وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلى اللَّه؛ کسى که از خانهاش بیرون شود در حالى که هجرت کننده به سوى خدا و رسول اوست، آن گاه مرگ او را دریابد، پاداش او بر خدا واقع (و لازم) شده. «سوره نساء(4)آیه100». هجرت صورى و صورت هجرت عبارت است از هجرت به تن از منزل صورى به سوى کعبه یا مشاهد اولیاء علیهم السلام؛ و هجرت معنوى خروج از بیت نفس و منزل دنیا است الى اللَّه و رسوله؛ و هجرت به سوى رسول و ولىّ نیز هجرت الى اللَّه است. و ما دام که نفس را تعلّقى به خویش و توجّهى به انّیّت است مسافر نشده؛ و تا بقایاى انانیّت در نظر سالک است و جدران شهر خودى و اذان اعلام خودخواهى مختفى نشده، در حکم حاضر است نه مسافر و مهاجر.
و در مصباح الشّریعة است: قالّ الصَّادِقُ علیهالسّلام: العُبودِیَّةُ جَوْهَرَةٌ کُنْهُهَا الرُّبُوبِیَّةُ؛ فَما فُقِدَ مِنَ العُبودِیَّةِ وُجِد فِى الرُّبُوبِیَّةِ، وَ ما خَفِىَ مِنَ الرُّبُوبِیَّةِ أُصیبَ فى العُبودِیَّة؛ بندگى گوهرى است که باطن آن ربوبیت است؛ پس هر چه از بندگى به دست نیامده باشد، در ربوبیت یافته مىشود. و هر چه از ربوبیت پوشیده و پنهان باشد، در بندگى حاصل مىگردد.
کسى که با قدم عبودیّت سیر کند و داغ ذلّت بندگى را در ناصیه خود گذارد، وصول به عزّ ربوبیّت پیدا کند. طریق وصول به حقایق ربوبیّت سیر در مدارج عبودیّتْ است؛ و آنچه در عبودیّت از انّیّت و انانیّت مفقود شود در ظلّ حمایت ربوبیّتْ آن را مىیابد، تا به مقامى رسد که حق تعالى سمع و بصر و دست و پاى او شود؛ چنانچه در حدیث صحیح مشهور بین فریقین وارد است. « اشاره است به روایت قرب نوافل که رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند: قَالَ اللَّهُ مَا تَحَبَّبَ إِلَیَّ عَبْدِی بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُهُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَحَبَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا وَ رِجْلَهُ الَّتِی یَمْشِی بِهَا إِذَا دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِذَا سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ وَ مَا تَرَدَّدْتُ فِی شَیْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی فِی مَوْتِ الْمُؤْمِنِ یَکْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَنَا أَکْرَهُ مَسَاءَتَه. «اصول کافى- ج 4- ص 53- کتاب الایمان و الکفر- باب من آذى المسلمین و احتقرهم- روایت 7 و 8».
چون از تصرّفات خود گذشت و مملکت وجود خود را یکسره تسلیم حق کرد و خانه را به صاحب خانه واگذار نمود و فانى در عزّ ربوبیّت شد، صاحب خانه خود متصرّف در امور گردد؛ پس تصرّفات او تصرّف الهى گردد؛ چشم او الهى شود و با چشم حق بنگرد، و گوش او گوش الهى شود و به گوش حقّ بشنود. و هر چه ربوبیّت نفس کامل باشد و عزّ آن منظور خواطر شود، از عزّ ربوبیّت(۱) به همان اندازه کسر شود و ناقص گردد، چه که این دو مقابل یکدیگرند: الدُّنْیا و الآخِرَةُ ضَرَّتان؛ دنیا و آخرت هووى یکدیگرند. «عوالى اللثالى، ج 1، ص 227، و ج 4، ص 115. نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 100». پس، سالک الى اللَّه را ضرور است که به مقام ذلّ خود پىبرد و نصب العین او ذلّت عبودیّت و عزّت ربوبیّت باشد. و هر چه این نظر قوّت گیرد عبادت روحانىتر شود و روح عبادت قوی تر شود، تا اگر به دستگیرى حقّ و اولیاى کمّل علیهم السلام توانست به حقیقت عبودیّت و کنه آن واصل شود، از سرّ عبادت لمحهاى درمىیابد. و در جمیع عبادات- خصوصاً نماز که سمت جامعیّت دارد و منزله آن در عبادات منزله انسان کامل است و منزله اسم اعظم بلکه خود اسم اعظم است- این دو مقام، یعنى مقام عزّ ربوبیّت که حقیقت است و مقام ذلّ عبودیّت که رقیقه آن است، مرموز است. و در اعمال مستحبّه قنوت و در اعمال واجبه سجده را اختصاصى است که پس از این ان شاء اللَّه به آن اشاره خواهم کرد.
و باید دانست که عبودیّت مطلقه از اعلى مراتب کمال و ارفع مقامات انسانیّت است که جز اکمل خلق اللَّه محمّد صلّى اللَّه علیه و آله بالاصالة و دیگر اولیاى کمّل بالتّبعیّة کسى دیگر را از آن نصیبى نیست، و دیگران را پاى عبودیّت لنگ است و عبادت و عبودیّت آنها معلّل است. و جز با قدم عبودیّت نتوان به معراج حقیقى مطلق رسید؛ و لهذا در آیه شریفه فرماید: سُبحانَ الّذى اسْرى بِعَبْدِهِ؛ منزه است خداوندى که بندهاش را سیر داد. «اسراء(17)آیه1» قدم عبودیّت و جذبه ربوبیّت سیر داد آن ذات مقدّس را به معراج قرب و وصول. و در تشهّد نماز که رجوع از فناى مطلق است، که در سجده حاصل شده، باز توجّه به عبودیّت قبل از توجّه به رسالت است. و ممکن است اشاره به آن باشد که مقام رسالت نیز در نتیجه جوهره عبودیّت است. و این مطلب را دنباله طویلى است که از وظیفه این اوراق خارج است." «آداب الصلاة- ص 8»
(۱) به نظر حقیر و با مشورتی که با اساتید نمودم اینجا سهو القلم گردیده و منظور عز عبودیت است که هر چه سالک در عز ربوبیت بالاتر رود از عز عبودیت او کاسته و به ذل عبودیت می رسد. همچنان که در مورد ابوسعید ابوالخیر گفته اند که روزی در نیشابور به تعزیتی میرفت. معرفان پیش شیخ باز آمدند و خواستند که آواز دهند چنانکه رسم ایشان بود و القاب برشمردند. چون شیخ را دیدند فرو ماندند و ندانستند که چه گویند. از مریدان شیخ پرسیدند که شیخ را چه لقب گوییم؟ شیخ آن فروماندگی در ایشان بدید. گفت: «در روید و آواز دهید که هیچکس بن هیچکس را راه دهید.» معرفان در رفتند و به حکم اشارت شیخ آواز دادند: هیچکس بن هیچکس را راه دهید. همه بزرگان سر بر آوردند. شیخ را دیدند که میآید. همه را وقت خوش گشت و بگریستند.
به طور خلاصه میتوان اینگونه نتیجه گرفت که هر چه از خودیت و منیت و امثال اینها در مقام عبودیت از انسان کاسته شود اتصال او به خدای متعال و بهرهاش از مقام ربوبیت بیشتر خواهد شد و در مقام ربوبیت و خدایی شدن هم هر سری از اسرار که از او پوشیده گردد با تقویت بندگی و فراموش کردن خود و دیدن خدای تبارک و تعالی و اسماء و صفات الهی آن درجه برای سالک دست یافتنی خواهد گردید و هر نقصی که در مقام ربوبیت داشته باشد با تکمیل عبودیت جبران و آن نقیصه برطرف میگردد.